فقه جلسه (32)

درس خارج فقه حضرت آيت الله هاشمى شاهرودى ـ  جلسه 32  ـ  شنبه 1393/10/27


بسم الله الرحمن الرحيم


قبل از اينكه وارد بحث بشويم مناسب است در مورد تكرار جسارت هايى كه متاسفانه در كشورهاى غربى و غرب، با تحريكات دشمنان اسلام خصوصا صهيونيست خبيث نسبت به پيامبر اسلام(صلى الله عليه وآله) شكل مى گيرد كلماتى را عرض كنيم و بايد گفت (انا لله و انا اليه راجعون) كه اين مسائل در جهان شكل مى گيرد.


يكى از مهم ترين دستورات دين مبين اسلام اخلاق كريمه پيامبر اسلام(صلى الله عليه وآله) است و از واجبات مهم دينى ما حرمت گذاشتن و احترام به انبيا الهى است تا حدى كه اسائه ادب و سب انبيا مستلزم هدر دم سبّ كننده است و فتواى ارزنده امام راحل(رحمه الله) هم در رابطه با سلمان رشدى اين حقيقت را براى دنيا غرب هم، آشكار و ثابت كرد; امام(رحمه الله)در آن فتوا به حرمت انبيا هم اشاره كردند و پس از آن برخى از كشورها قوانينى تصويب كردند و دستورات اجرايى و قضايى صادر نمودند كه هر گونه فيلمى يا نمايشى يا بيانى كه دال بر اسائه به انبيا باشد ممنوع است وليكن امروز مى بينيم با كمال وقاحت به ساحت مقدس پيامبر(صلى الله عليه وآله)كه پيامبر رحمت و صلح و دوستى و انسانيت است جسارت مى شود.


ولى مشخص است كه پشت صحنه اين گونه اعمال، دشمنان اسلام مخصوصا صهيونيستها مى باشند كه دشمنان ديرين اسلام بوده و كمر بسته اند براى ضربه زدن به اسلام با اين تفكر كه آنها غير خودشان را بشر محسوب نمى كنند و ديگران نزد آنها مانند برده اند و اين مبناى تفكر جريان صهيونيستى است و همين اتفاقها و كارهاى شيطنت آميز آنها بود كه در سابق مسيحيت را عليه اسلام شورانيد و جنگ هاى ويرانگر صليبى راه انداخته شد و امروز هم اصل تشكيل گروه هاى تكفيرى خارج از اسلام با توطئه و برنامه ريزى آنها ايجاد و حمايت شده است و هم از اين راه خواستند چهره اسلام را در جهان تضعيف كنند و هم درصدد بودند مقاومت اسلامى را در مقابل اسرائيل غاصب تخريب و ضعيف كنند و هم بيدارى اسلامى را تحريف كردند و جايگاهى را كه اسلام با پيروزى انقلاب اسلامى در كل جهان و منطقه ايجاد كرده بود ، مخدوش كنند و بهترين راه ضربه زدن به اين جريانات، ايجاد گروه هاى تكفيرى و حمايت از آنها بود البته در داخل هم از قبل زمينه آن وجود داشت چون تكيه گاه اين جريانات انحرافى از غير مجراى ناب دستورات اسلامى و معصومين(عليهم السلام)مى باشد و بدين ترتيب چهره اسلام را مشوش كردند وآن را خشن ، ظالمانه و مجرمانه به جهانيان نشان دادند.


در اين قضيه نيز خودشان سبب جسارت به ساحت رسول الله(صلى الله عليه وآله)، را ايجاد كردند تا شاهد اين عكس العمل باشند و دليل زنده بر دست داشتن صهيونيسم در اين جنايات حضور نتانياهوى خبيث در تظاهرات فرانسه بود كه منجر به اين كاريكاتور موهن شد و به دنبال آن منشأ اسلام هراسى و ايجاد فتنه و مشكل عظيمى براى مسلمانان مغرب زمين و يا مهاجرين زيادى كه امروزه اهل آن مملكت هستند گرديد و فتنه عظيمى را ايجاد كردن مبنى بر اين كه مسلمانان همگى اين گونه بودند و هستند اسلامى كه انتشارش و قدرتش در منطقش بوده نه در خشونت و انتشار اسلام در ملت ها و تاريخ به وسيله منطق زيباى اسلام بوده است و با افكار ناب اسلام و آيات سراسر حكمت و معرفت قرآن ـ كه هر شنونده اى را مجذوب خود مى كند ـ بوده است و تمام مناطق اسلامى شرق كشور ما مثل اندونزى، مالزى، هند ، پاكستان ، بنگلادش و چين بر اثر رفت و آمد تجار و انتقال فرهنگ غنى اسلام بوده است نه لشكر كشى و جنگ و هميشه اين كارهاى صهيونيستها براى مخدوش كردن چهره اسلام بوده است چون پس از انقلاب اسلامى حس كردند كه اسلام احيا شده است و انديشه و فكر اسلام و عدالت خواهى ، استكبار ستيزى ، ظلم ستيزى و دشمنى با دشمنان اسلام در سراسر جهان اسلام منتشر گرديده كه اينها بر اثر پياده شدن اسلام از خلال حكومت اسلامى در دنيا جلوه مى كند و آرمانهاى اسلامى از قبيل حمايت از مظلومين و پيروزى بر ظالمان، به طور عجيبى در دل و جان مردم اثر دارد و اقبال به اسلام در سراسر جهان پس از پيروزى انقلاب و برپايى جمهورى اسلامى و صدور پيامها و آرمانهاى امام(رحمه الله)و انقلاب، اسلام فزونى گرفت و تشديد شد و محور مقاومت در مقابل اسرائيل و استكبار جهانى در منطقه به رهبرى جمهورى اسلامى ايجاد شد لهذا از روز اول صهيونيستها از ناحيه انقلا ما احساس خطر كرده و شروع كردن به ايجاد جريانات صليبى در مسيحيت و مسيحيت صليبى را در آمريكا ايجاد كردند كه مبنايش بر دشمنى با اسلام است نه يهوديت كه ضد مسيحيت بود و همه اين تحريكات صهيونيستى است و جريان امروز نيز از همين نسخ است .


امروز بر دوش علماى اسلام و جهان اسلام وحوزه هاى علميه تكاليف سنگينى است و بر آنهاست كه به مسائلى كه مقاصد اصلى اسلام است كه ما از آن به روح قرآن و اسلام تعبير مى كنيم، توجه كنند و نبايد از نظر دور بماند و يا فراموش شود چرا كه آنها تكاليف مهم تر و اولويت دارتر است از بسيارى تكاليف فردى ديگر و يكى از امتيازات امام راحل(رحمه الله) و شهيد صدر(رحمه الله) اين بود كه مقاصد اصلى اسلام و روح اسلام و قرآن را خوب تشخيص مى دادند و به آنها مى پرداختند و به عنوان يك عالم دينى مسئول تبليغ اسلام به معناى جامعش يعنى حاكميت و اقامه اسلام در جامعه بودند; مثلا يك جريانى مثل جريان كاپيتولاسيون در زمان شاه رخ داد و امام(رحمه الله) عمق آن جنايت را درك مى كرد و اين خطر را تشخيص مى داد و فرياد ميزد و همه وجودش را در مقابل آن هزينه مى كرد و اين از درك روح اسلام و آنچه از مقاصد بلند و عظيم اسلامى است نشأت مى گيرد.


بنابراين بايد مواظب بود كه در لابلاى غوطه ور شدن در تحقيقهاى نظرى و علمى درسها، از روح اسلام و مقاصد بلند آن غافل نشويم زيرا كه اين ها اهداف  بزرگ و اساسى و استراتژيك اسلام است كه اگر آنها از بين برود مقاصد جزيى هم بالتبع از بين مى رود و اگر چه اين مقاصد جزيى هم باقى بماند وليكن در مقابل آنها ارزش چندانى ندارد .


و فرق ائمه(عليهم السلام) و علماى ما با بقيه علماى مذاهب ديگر در همين نكته است كه آنها را شهيد، مسموم و يا محصور مى كردند وليكن علماى ديگر اسلامى را احترام مى كردند مثلاً منصور دوانيقى به مالك ـ رئيس مذهب مالكى ـ احترام مى كند و او هم كتاب موطأ را براى حاكم عباسى مى نويسد وليكن ائمه(عليهم السلام) ما و اتباعشان را در حصر و زندان قرار مى دهد و از بين مى برد; علتش اين بود كه ائمه(عليهم السلام)ما توجه به اين نكته اصلى مى دادند كه حكومت آنها حكومت جور است و اسلام را تحريف مى كنند ولذا علماى مذاهب ديگر اسلامى در آن زمان چون در سياست دخالتى نداشتند مورد توجه قرار مى گرفتند و از تعرض ديگران هم مصون بودند و به مجرد اين كه به اين مقاصد اصلى توجه پيدا مى كردند مورد تعرض قرار مى گرفتند بنى اميه ابو حنيفه را شلاق زدند چون كه فتواى خلاف مشى آنها داده بود و در جريان قيام زيد وقتى زيد بر عليه حكومت ظالم و فاسق بنى اميه قيام كرد ابوحنيفه هم در كوفه فتوا داده بود كه دادن زكات به اتباع و جريان زيد جايز بوده و مجزى است براى همين شلاق خورد و بنى اميه و بنى عباس و ساير حكومتهاى جور در تاريخ ائمه(عليهم السلام)و علماى بزرگوار ما را شهيد مى كردند چون آنها جامعه را به اين مسائل توجه مى دادند اينها اصل و روح اسلام است .


امروز حوزه هاى علميه و دانشجويان ما علاوه بر لزوم تحصيل علم و تهذيب نفس و سلوك ـ كه همه لازم است ـ يك امر مهم ترى را نيز لازم دارند كه بنده از آن، به درك ، تشخيص ، فهم روح و مقاصد اصلى اسلام تعبير مى كنم كه امثال شهيد صدرها(رحمه الله) ، مطهرى ها و بهشتى ها و در راس آنها امام(رحمه الله)آن را خوب فهميدند و در همين نقطه و همين محور است كه شيطانهاى و جن متمركز شده اند و دشمنى مى كنند زيرا كه آنها اهميت آن را مى دانند آنها مى دانند كه در حكومت و حاكميت جامعه همه چيز شكل مى گيرد و اين محورها وقتى در اختيار حكومت جور قرار مى گيرد به أهداف شوم خود ، ظلمها ، فسادها و ثروت اندوزى ها مى رسند و بر عكس اگر در اختيار اسلام و حكومت اسلامى قرار بگيرد شياطين انس و جن محروم مى شوند و اين مقاصد اصلى خيلى مهم و اساسى است كه از آن به روح اسلام و قرآن تعبير مى كنيم و بحثها و مسائل زيادى را چه از ناحيه نظرى و فقهى و چه از ناحيه علمى و برنامه ريزى در بر دارد كه مجال اشاره كردن به آن را نداريم امروز استكبار و صهونيسم و نظام سلطه آمريكا و به تعبير امام(رحمه الله)اين شيطان بزرگ، همه همتش را صرف مى كند تا بر جهان اسلام و منابع و منافع آن مسلط بشود فلذا اجازه نمى دهد حركتى ايجاد بشود كه بخواهد از زير سلطه خودش خارج شود و كليه جريانات پس از پيروزى انقلاب اسلام نقشه نظام سلطه و آمريكا در منطقه است و آن همه فتنه گرى ها و جنگ تحميلى و تحريمها و لشكر كشيها و غيره از نقشه اين شيطان بزرگ است البته جريانات و دولتهاى دست نشانده و انحراف هايى كه در داخل گروهها در جهان اسلام است نيز ابزار اين نقشه قرار مى گيرند.


بعد از رحلت پيامبر اكرم (صلى الله عليه وآله)نيز همين مسئله رخ داد جريان هاى بنى اميه كه ريشه اش كفر و فساد و انحراف بود منافقانه وارد اسلام شدند و به اسلام و رهبران اصلى آن ضربه زدند و صد سال جهان اسلام را در دست گرفتند و جنايتهاى هولناكى در تاريخ اسلام مرتكب شدند و به تحريف اسلام دست زدند آنها مى دانستند كجا را هدف قرار دهند فلذا به سراغ محور قدرت رفتند تا اهداف سوء و فاسد خودشان دست يافتنى باشد و اگر صلح امام حسن(عليه السلام) و قيام امام حسين(عليه السلام)نبود كه آن ها را رسوا نمود و به شكست كشاند اسلام را كاملاً منحرف مى كردند و در اسلام نيز همانند مسيحيت و يهوديت در تاريخ مى شد و سالها حكومت مى كردند و باقى مى ماندند.


عزيزان فهم اين مسائل و فهم مقاصد اصلى اسلام و نقش ائمه اطهار(عليهم السلام) و سيره آنها در حفظ آن مقاصد در تاريخ اسلام بسيار مهم است و اشراف بر آنها در روند رشد و احياى اسلام ـ كه وظيفه اصلى عالمان دينى كه پيرو ائمه اطهار(عليهم السلام) هستند ـ كمك مى كند و در اين رابطه بايد سيره بزرگان خودمان را الگو قرار بدهيم خصوصا امام(رحمه الله) و اين مخصوص زمان ما نيست بلكه مشى فقهاى بزرگوار سابق هم اين چنين بوده است ; مثلا مرحوم ميرزاى شيرازى(رحمه الله)كه به تحريم تنباكو فتوا داد همين مطلب را تشخيص داده بود كه قرارداد انگليسى قرار داد تسلط بر امت اسلامى است فلذا اين فتوا را دادند و مرحوم ميرزا محمد تقى شيرازى(رحمه الله)نيز كه به جهاد با انگليس ها ـ كه پس از جنگ جهانى اول كه عراق را اشتغال كردند و بر آن حاكم شدند و والى گذاشتند ـ فتوا داد از همين باب بود و علماى شيعه و مردم شيعه عراق در جنگ بر عليه انگليس شركت كردند و افراد زيادى شهيد شدند تا توانستند انگليسيها را از عراق اخراج  كنند.


قبل از اين تاريخ هم جريان صفويه را نگاه كنيد كه چگونه تمام علما بسيج شدند و محقق كركى(رحمه الله) و علماى جبل عامل ـ كه به ايران آمدند ـ و علماى ايران را جمع كردند و تحولى را در ايران ـ كه قبلا تحت سلطه عثمانى فاسد بود ـ ايجاد كردند و اگر آن نهضت علمى و فكرى و تبليغى و سياسى نبود نه مردم به تشيع گرايش پيدا مى كردند و نه حكومت شيعى بر پا مى گشت و در همان زمان هم دشمن احساس شكست كرد و برخى علماى دربار عثمانى حكم به كفر شيعه را به عنوان رافضى، صادر كردند و اصطلاح رافضى از آن تاريخ است و علماى بزرگ شيعه به رهبرى محقق كركى(رحمه الله) جمع شدند و حوزه علميه قزوين، اصفهان و شيراز و غيره را تاسيس كردند و با برنامه ريزى دقيق كار كردند و فعاليتهاى فكرى و تبليغى و اجتماعى عظيمى كه اگر نبود خسارات فراوانى به شيعه از هر نظر مى رسيد، ترتيب دادند بنابراين درك درست و دقيق مقاصد و روح اسلام و بر اولويت قراردادن آنها راهى است كه خود ائمه اطهار(عليه السلام)و علما و فقهاى بزرگ ما در تاريخ همين راه را پيموده اند و ما بايد همان را دنبال كنيم تا امام زمان(عج) ظهور كنند و كل جهان را پر از عدل و قسط نمايند و حكومت جهانى اسلامى را برپا كنند انشاء الله تعالى.


بحث ما در مسئله ششم بود كه فرمود (الهدى على الولى و كذا كفارة الصيد إذا صاد الصبى)([1]) نسبت به كفاره صيد در ذيل صحيحه زراره آمده بود (فعلى ابيه) و در هدى هم رواياتى آمده بود كه ظاهر آن روايات اين بود كه ثمن هدى بر ولى طفل است .


در مقابل، چند روايت وجود دارد كه گفته شده ظاهر آنها اين است كه ثمن هدى بر خود طفل است و اين را معارض با آن روايت قرار داده اند كه در اين رابطه دو روايت قابل ذكر است يكى  صحيحه معاوية بن عمار و ديگرى صحيحه زراره (مُحَمَّدُ بْنُ عَلِى بْنِ الْحُسَيْنِ بِإِسْنَادِهِ عَنْ مُعَاوِيَةَ بْنِ عَمَّار عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّه(عليه السلام) قَالَ: انْظُرُوا مَنْ كَانَ مَعَكُمْ مِنَ الصِّبْيَانِ فَقَدِّمُوهُ إِلَى الْجُحْفَةِ أَوْ إِلَى بَطْنِ مَرّ- وَ يُصْنَعُ بِهِمْ مَا يُصْنَعُ بِالْمُحْرِمِ وَ يُطَافُ بِهِمْ وَ يُرْمَى عَنْهُمْ وَ مَنْ لَا يَجِدُ الْهَدْى مِنْهُمْ فَلْيَصُمْ عَنْهُ وَلِيُّه([2]))


(وَ بِإِسْنَادِهِ عَنْ زُرَارَةَ عَنْ أَحَدِهِمَا(عليه السلام)قَالَ: إِذَا حَجَّ الرَّجُلُ بِابْنِهِ وَ هُوَ صَغِيرٌ فَإِنَّهُ يَأْمُرُهُ أَنْ يُلَبِّيَ وَ يَفْرِضَ الْحَجَّ فَإِنْ لَمْ يُحْسِنْ أَنْ يُلَبِّيَ لَبَّوْا عَنْهُ وَ يُطَافُ بِهِ وَ يُصَلَّى عَنْهُ قُلْتُ لَيْسَ لَهُمْ مَا يَذْبَحُونَ قَالَ يُذْبَحُ عَنِ الصِّغَارِ وَ يَصُومُ الْكِبَارُ وَ يُتَّقَى عَلَيْهِمْ مَا يُتَّقَى عَلَى الْمُحْرِمِ مِنَ الثِّيَابِ وَ الطِّيبِ وَ إِنْ قَتَلَ صَيْداً فَعَلَى أَبِيهِ)([3]).


كه گفته شده جمله (مَنْ لَا يَجِدُ الْهَدْى مِنْهُمْ فَلْيَصُمْ عَنْهُ وَلِيُّه) يعنى اگر طفل مالى را براى هدى نداشت وليش روزه بگيرد از طرف او پس ابتداء هدى بر طفل و از مال او است همين جمله (لَيْسَ لَهُمْ مَا يَذْبَحُون)َ در صحيحه زراره، يعنى اينكه اگر صبيان مال نداشتند براى هدى و ذبيحه پس كبار و وليشان هدى خودشان را از صبيان ذبح كنند و براى خودشان روزه بگيرند يعنى اگر صبيان مال نداشتند كبار و متوليان اين كار بكنند أما اگر داشتند ابتدا از خود مال صبى داده مى شود و اين دو روايت معارض با روايات سابق است .


اين استدلال تمام نيست زيرا كه اين دو روايت ناظر به مال داشتن و نداشتن اطفال نيست و در صدد بيان اين نكته نيست كه اگر صبيان، مال نداشتند به وليشان منتقل مى شود بلكه مقصود (مَنْ لَا يَجِدُ الْهَدْى) است و لايجد الهدى يعنى گوسفند براى آنها يافت نشده است كه اين ناظر به عدم وجود هدى است نه عدم مال صبى براى خريد آن به قرينه اى اين كه گفته است اگر نبود وليشان روزه بگيرد و اين به معناى عدم وجدان هدى است نه عدم مال بر آن و همچنين صحيحه زراره كه روشن تر است در اين معنا كه نظر به عدم وجدان اضاحى و گوسفند براى صبى است كه مى گويد در اين صورت گوسفند خودتان را از طرف آنها ذبح كنند و شما روزه بگيرد پس دو روايات مذكور با ظهور روايات گذشته در اين كه هدى صبى بر ولى اوست تعارضى ندارد.


در اين حكم به قاعده تسبيب هم استدلال  شده است كه از آن استفاده كرده اند كه هدى بر متولى حج صبى است زيرا كسى كه او را احجاج كرده سبب هدى و كفاره صيد او شده پس از باب تسبيب على القاعده ضامن است چون كه اين هم يك نوع تسبيب است كه موجب ضمان است مثلاً چطور اگر كسى شهادت داد عليه كسى و ديه اى از او گرفته شد و كذبش معلوم شد او ضامن است اينجا هم همين گونه است.


اين استدلال خيلى روشن نيست خصوصا اگر صبى مميز باشد زيرا تسبيب جايى است كه سبب اقوا از مباشر باشد و آن در موارد اجبار و الزام و سلب اختيار است كه در اينجا نيست چرا ممكن است در احجاج صبى غير مميز صادق باشد علاوه بر اين كه ممكن است صبى مميز به اختيار خودش احرام حج بسته باشد نه به درخواست يا امر پدر.


به اجماع هم استدلال شده است كه اولا صغراى آن معلوم نيست و برخى كفاره بر ولى را نفى كرده اند مانند ابن ادريس(رحمه الله) در سرائر و مرحوم علامه(رحمه الله)در تذكره كه گفته اند كفاره اش بر خود صبى است و اگر هم صغراى اجماع باشد احتمال مدركى بودن و استناد مجمعين در اين روايات و يا استدلالات ديگر قوى است .


مراد از ولى هم در اينجا همان ولى عرفى و متكفل احجاج صبى است و آنچه در صحيحه زراره آمده بود كه (فعلى ابيه) ظهور در شرطيت ولى شرعى ندارد زيرا كه راوى در صدر روايت گفته بود (إِذَا حَجَّ الرَّجُلُ بِابْنِهِ) ولذا امام هم در جواب تعبير (أبيها) آورده است زيرا كه او متكفل و احجاجش بوده است بنابراين هدى و كفاره صيد صبى بر همان متولى احجاج او است و بيش از اين، از اين روايات استفاده نمى شود.


بايستى يك فرض را از اين فتوا خارج نمود و آن فرض اين است كه صبى مميز باشد و خودش متكفل حج رفتن شود و متولى احجاج نداشته باشد كه در اين صورت هدى و كفاره صيدش بر ذمه خودش و از مال خودش است چون مقتضاى ادله ثبوت اصل و كفاره صيد، بر صبى است كه در صورت وجود متولى احجاج در اين روايات بر ولى قرار داده شده است اما اگر متولى براى احجاج وى وجود نداشته نباشد بر خود صبى خواهد بود اگر از روايات ثبوت هدى و كفاره صيد در مورد صبى ثابت شود كه بعيد نيست چنين ظهورى داشته باشد پس بر ذمه اش ثابت مى شود فلذا ولى شرعى هم مى تواند از مال صبى بدهد مانند ساير ضمانات بلكه مى توان گفت خود صبى هم مى تواند در مالش اين تصرف را انجام دهد زيرا كه در روايت آمده بود كه اگر صبى مميز صدقه را در موضعش قرار بدهد نافذ و صحيح است و نيازمند اذن وليش نيست و بدون شك اُضحيه و كفاره صيد هم همين گونه است و در موضعش مى باشد.


 


 


 


 






[1]. العروة الوثقى (للسيد اليزدى; ج2، ص423.




[2]. وسائل الشيعة، ج11، ص287، 17 باب كيفية حج الصبيان و الحج بهم و جملة من أحكامهم، ص286 (14819- 3).




[3]. وسائل الشيعة ; ج11; ص288(14821-5).