اصول جلسه (510)

    درس خارج اصول حضرت آيت اللَّه هاشمى شاهرودى - جلسه 510  -  يكشنبه 1393/11/12


    بسم اللَّه الرحمن الرحيم


 عرض شد كه بحث در تنبيه يازدهم پيرامون دو شك است كه يك شك در اصل مساله اصولى جواز يا امتناع بود كه بحثش گذشت .


 2 - شك در مساله فقهى يعنى صحت نماز در مكان مغصوب بنابر امتناع و تعارض بين اطلاق دليل امر و اطلاق دليل نهى و سقوط هر دو به جهت عدم ترجيح احدهما بر ديگرى است و بحث در حكم اين شك است و مرحوم صاحب كفايه‏رحمه الله اين بحث را مطرح كرده است و در اينجا مى‏گويد اگر مانع از صحت صلات حرمت فعلى باشد با فرض شك در حرمت - چون دليل حرمت و وجوب تعارض و تساقط كرده است - به اصل برائت از حرمت رجوع مى‏كنيم و اصل برائت از حرمت جارى مى‏شود و اين، اجراى برائت در شك بدوى است و با نفى حرمت صحت نماز ثابت مى‏شود چرا كه آنچه مانع از صحت صلات بود حرمت است و اصل برائت محرز صحت صلات مى‏شود و مانع را رفع مى‏كند حتى اگر در اقل و اكثر، احتياطى شديم چون از حرمت تصرف صلاتى در غصب برائت جارى مى‏كنيم كه اين شبهه و شك بدوى است و بالاتفاق در شك بدوى اصل برائت جارى مى‏شود و حليت را ثابت كرده  و حرمت فعلى را رفع مى‏نمايد .


 اما اگر مانع از صحت صلات مفسده غالبه و مبغوضيت فعليه باشد در صورت مبغوضيت، نماز در غصب صحيح نخواهد بود چون كسى نمى‏تواند با مبغوض، به خدا تقرب جويد و با احتمال مبغوضيت هم قصد قربت نمى‏آيد در اين فرض اصل برائت نافع نخواهد بود زيرا كه اصل برائت حرمت را نفى مى‏كند نه مبغوضيت و مفسده غالبه، مگر بالملازمه كه اصل مثبت است.


 پس ايشان تفصيل مى‏دهد كه اگر مانع از صحت نماز حرمت غصب باشد اصل برائت از حرمت جارى است حتى اگر در شك بين اقل و اكثر احتياطى شديم ولى اگر مانع از صحت نماز مبغوضيت غصب باشد، اصل برائت آن را نفى نمى‏كند و صحت عمل ثابت نمى‏شود و شك مى‏كنيم كه قصد قربت حاصل مى‏شود يا نه و اين مثلاً شك در محصل است و بايد احتياط كرد حتى اگر در اقل و اكثر برائتى شويم چون اين شك در محصل است نه در اقل و اكثر.


 اين حاصل تقرير دقيق كلام مرحوم صاحب كفايه‏رحمه الله است و مرحوم آقاى خويى‏رحمه الله اين مطلب را مورد نقد قرار داده است و فرموده است اين كه حرمت تكليفى با اصل برائت نفى مى‏شود و اين شك بدوى است، درست است ولى با اين برائت نمى‏توانيد صحت نماز را اثبات بكنيد چون اثبات صحت نماز فرع اين است كه اطلاق دليل امر به نماز، اين فرد از نماز را بگيرد و اثبات امتثال شود و لو ظاهراً و در اين جا درست است كه با اصل برائت حرمت تكليفى غصب را نفى كرديم ولى اگر واقعا اين حرام باشد دليل امر به نماز وضعاً مقيد به غير اين مورد است يعنى مانعيت غصب از نماز درست مى‏شود و صلات مقيد و مشروط مى‏شود به صلات درغير مكان مغصوب و اين مانعيت از نماز در مغصوب مشكوك و محتمل است و برائت از حرمت تكليفى غصب نمى‏تواند اين مانعيت را رفع كرده و تقييد در متعلق امر را نفى نمايد مگر از باب ملازمه عقلى كهاصل مثبت است ولذا بايد از اين مانعيت محتمله غصب برائت جارى كنيم كه همان برائت در اقل و اكثر است مانند برائت از مانعيت مثلاً مالا يؤكل لحمه در نماز پس ما مستغنى از برائت در اقل و اكثر نيستيم  چون شك در مانعيت شك در اقل و اكثر است و اصل برائت در شبهه بدوى حرمت كه مرحوم آخوندرحمه الله فرمود براى اثبات صحت نماز كافى نيست .


 در شق دوم هم اشكال فرموده و گفته است اين كه فرموده‏اند مبغوضيت فعلى مانع از تقرب مى‏شود درست است ولى اين مبغوضيت بعد از تعارض و تساقط مشكوك است و اصل مفسده و غالبيتش هر دو مشكوك هستند زيرا كه دليل بر مفسده غالب و مبغوضيت، اطلاق نهى است كه ساقط شده است و همان طور كه حرمت مشكوك است مفسده هم مشكوك است و مفسده مشكوكه مبغوضيت را هم مشكوك مى‏كند و با شك در مبغوضيت، مانعى براى رجوع به اصل برائت نيست.


 


 بنابراين در هر دو شق، كلام صاحب كفايه‏رحمه الله داراى اشكال است البته در تقريرات ايشان مطلب كفايه را به چهار نكته تقسيم كرده است كه روحاً همين دو شق است كه عرض شد.