فقه جلسه (256) 08/12/90
درس خارج فقه حضرت آيت الله هاشمى شاهرودى ـ جلسه 256  ـ  دوشنبه 8/12/1390

بسم الله الرحمن الرحيم
اقسام مستحقين زكات
مرحوم سيد(رحمه الله) مى فرمايد: (فصل في أصناف المستحقين للزكاة ومصارفها ثمانية: الاول والثاني الفقير والمسكين والثانى أسوأ حالا من الاول) مصارف زكات در آيه شريفه 60 از سوره توبه آمده است كه خداوند مى فرمايد: (إنّما الصدقات للفقراء والمساكين والعاملين عليها والمولفة قلوبهم و في الرقاب والغارمين و في سبيل الله وابن السبيل فريضة من الله و الله عليم حكيم) اين آيه با ادوات حصر آمده و تمام مصارف را بيان كرده است و كأنّه كسانى بوده اند كه توقع داشته اند از زكات سهمى دريافت كنند در حالى كه مستحق نبوده اند و اين آيه خواسته تمام موارد را بيان كند.
مصارف زكات در كلمات فقها
در كلمات فقها نيز همين هشت مورد آيه بيان شده است ـ چه فقها شيعه و چه فقها سنى ـ در اينجا برخى از فقها مثل مرحوم محقق(رحمه الله) در شرائع اصناف مستحقين را هفت مورد قرار داده اند به اين بيان كه فقير و مسكين را يكى حساب كرده اند ايشان مى فرمايد:(القسم الاول اصناف المستحقين للزكاة سبعة الفقراء والمساكين و هم الذين تقصر أموالهم عن مئونة سنتهم وقيل من يقصر ماله عن أحد النصب الزكوية) و بعد در ذيل قول كسانى كه فقير و مسكين را دو مورد حساب كرده اند نقل مى كند و مى فرمايد (ثم من الناس من جعل اللفظين بمعنى واحد و منهم من فرق بينهما فى الاية والاول أشبه)( ) ولذا بحث شده است كه آيا فقير و مسكين به دو معنى هستند يا يك معنا بعضى گفته اند فرقشان اين است كه مسكين اشد حالا است زيرا مسكين از مسكنت گرفته شده كه به معناى ذلت و خوارى مادى است و مسكين فقيرى است كه طلب مى كند و در معناى مسكين استذلال و سؤال كردن اخذ شده است بعضى هم به عكس فقير را اشد حالا دانسته اند ولى به هر حال هر دو در اصل فقر مالى شريك هستند و در بعضى روايات هم اشاره به اين تفاوت شده.
تفاوت اين دو عنوان در روايات
مثلاً در روايت محمد بن مسلم آمده است (عن محمد بن مسلم عن احدهما(عليه السلام) انه سأله عن الفقير والمسكين فقال الفقير الذى لايسال والمسكين الذى هو اجهد منه الذى يسال)( ) در روايت معتبره ابى بصير آمده: (قال قلت لابى عبدالله(عليه السلام) قول الله عزوجل «انما الصدقات للفقراء والمساكين» قال الفقير الذى لايسأل الناس والمسكين اجهد منه والبائس اجهدهم الحديث)( ) و در اين روايت هم آمده كه بائس از هر دو اشد حالا است كه به معنى بى نوايى است.
در اينجا يك بحث در معناى مسكين و فقير است و بحث ديگر در اثر اين اختلاف است البته كلمه مسكين و فقير ـ خصوصاً درمواردى كه جدا به كار گرفته شوند ـ از نظر مصداق يكى هستند و در خيلى آيات يا روايات فقط مسكين آمده يا فقير آمده در حالى كه هر دو را شامل مى باشد يعنى فقير چه سؤال كند و چه نكند مشمول اين حكمها مى باشد مثل آيه خمس كه در آن فقط مسكين ذكر شده است (واليتامى والمساكين)  در حالى كه مطلق فقير از بنى هاشم مراد است و در اين جهت نبايد تشكيك كرد بله ادعا شده است معناى آن دو در صورتى كه با هم جمع شوند فرق مى كند تا تكرار لازم نيايد و خصوصيت فرق همان نكته اى است كه گفته شد و مربوط به ماده (فقر) و (مسكنت) است.
تحليل ريشه اى ماده فقر و مسكنت
ما مى گوييم شايد بتوان اينگونه تحليل كرد كه فقر مادى ـ يعنى نداشتن مؤونه زندگى ـ چند جنبه و مظهر دارد يكى همان حاجت و نياز يا شكسته شدن كمر و ستون فقرات است كه كلمه فقر اشاره به همين جهت دارد زيرا ريشه اش از (حفره) يا (شكستن) يا (حاجت) مى آيد و مسكين هم بر همين فرد اطلاق مى شود ولى از جنبه مظهر ديگر فقر كه همان خوارى و ذلت و سؤال كردن است حال اين ريشه ها كه در ماده فقر و مسكنت است وقتى به حالت اشتقاقى و اسم فاعل يا صفت مشبهه قرار مى گيرد معناى ريشه شان يعنى ماده و مبدأ در مشتقات از فعليت به حالت شانيت تغيير مى كند مثل مفتاح و مسكن كه شأنيت بازكردن و سكونت داشتن در آنها لحاظ شده است نه فعليت آن .
در نتيجه اين دو لفظ از نظر مصداقى يك معنا خواهند داشت و متلازمين مى باشند ولذا اگر فقير سؤال هم نكند باز مسكين است زيرا شأنيت سؤال مالى و مادى را دارد بلكه اگر هر دو لفظ با هم جمع شده و استعمال شوند مى توان گفت كه جهت مبدا آنها هم لحاظ مى شود و به همين خاطر كسى تشكيك نكرده است كه كلمه مسكين هم بر هر فقيرى اطلاق مى شود.
تحليل صاحب جواهر(رحمه الله) و محقق همدانى (رحمه الله)
وجه ديگرى هم براى تحليل اين مسئله توسط صاحب جواهر(رحمه الله) و محقق همدانى(رحمه الله)مطرح شده است كه در مسكين استكانت و سؤال بالفعل اخذ شده است ولى وقتى در موضوع احكامى مانند كفارات و زكوات و خمس و امثال اينها قرار بگيرد به جهت مناسبات حكم و موضوع نسبت به باقى فقرا هم استفاده اطلاق مى نماييم يعنى عرف خصوصيت سؤال و استكانت را الغاء مى كند و مى گويد دخلى ندارد و لذا از مسكين مطلق فقير استفاده مى شود.
نقد تحليل فوق
اين وجه هم قابل قبول است ولى به نظر ما بيش از اين است به همان بيانى كه گذشت يعنى معنى مسكين شانيت سؤال و خوارى مادى است نه فعليت آن ولذا به هر فقيرى مسكين اطلاق مى شود و مصداقا شامل هر فقيرى مى شود گرچه از نظر مفهومى با هم متباين مى باشند. نظير فرق بين قاعد و جالس به عبارت ديگر بين دو مبدأ يعنى فقر و مسكنت تباين مفهومى است ولى بين دو صفت و دو مشتق تساوى در مصداق است .
ثمره بحث
اثر اين بحث هم اين است كه اگر اين دو عنوان از نظر مصداق دو تا شدند وقتى در حكمى مسكين قرار گرفت ديگر نمى توان آن را به مطلق فقرا تعميم  داد و همچنين در باب زكات كه هر دو ذكر شده است اگر هر دو را يكى حساب كنيم به كل دو گروه يك هفتم از زكات مى رسد ـ بنابر وجوب بسط زكات بر اصناف مستحقين ـ ولى اگر آنها را دو عنوان محسوب كنيم به دو گروه دوهشتم مى رسد ـ البته اگر در زكات به وجوب بسط بين همه مستحقين قائل شويم ـ كه اين فتواى اهل سنت است و شيعه اين بسط را لازم نمى داند مرحوم محقق(رحمه الله)هم چون اين دو را از نظر مصداق يكى ديده اند هر دو را يك گروه حساب كرده اند و درست هم همين است.
نقد دو روايت مذكور
دو روايتى كه به آنها تمسك شده است در مقام بيان حقيقت شرعى نيستند بله در مقام توضيح مبدا و ريشه لغوى دو واژه كه در آيه زكات آمده است هستند و اينكه اين دو عنوان كه در آيه زكات آمده اند چه تفاوت مفهومى با هم دارند ولذا نمى توان از اين روايات استفاده كرد كه دو معناى لغوى يا شرعى از نظر مصداقى داريم يعنى آيه شريفه خواسته است به شدت احتياج فقرا هم اشاره كند ولذا  به لفظ فقير اكتفا نكرده و مسكين را هم بر آن عطف كرده تا به كسانى كه محتاج نبوده و صدقات را مطالبه مى كردند شدت نياز فقرا به صدقات را به آنها بفهماند تا اينكه خجالت كشيده و منصرف شوند از مطالبه صدقات.
مرحوم سيد(رحمه الله) هم در اينجا با استناد به دو روايت در باب معناى لغوى گفته اند كه مسكين اشد حالا است ولى آنچه مهم است ميزان فقر شرعى است كه بيان خواهد شد.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
اصلاحيه جلسه 254 شنبه 6/12/1390:
عمده دليل بر اين حكم: 1) الغاء خصوصيت از روايات مال التجاره است به اين نحو كه بيع و شراء خصوصيت ندارد و اجاره و امثال آن را هم شامل مى شود 2) روايت خاصه اى است كه قبلاً در ذيل شرائط عامه گذشت و آن مفهوم صحيحه على بن جعفر است (عن على بن جعفر أنه سأل أخاه عن البستان لا تباع غلته ولو بيعت بلغت غلتها مالاً فهل يجب فيه صدقة فقال لا إذا كانت تُوكل)( )