ففه جلسه (183)

درس خارج فقه حضرت آيت الله هاشمى شاهرودى ـ  جلسه 183  ـ  يكشنبه 1395/9/14

 

بسم الله الرحمن الرحيم

(77- مسألة لو أحرم مسلما ثمَ ارتد ثمَّ تاب لم يبطل إحرامه على الأصح كما هو كذلك لو ارتد فى أثناء الغسل ثمَّ تاب و كذا لو ارتد فى  أثناء الأذان أو الإقامة أو الوضوء ثمَّ تاب قبل فوات الموالاة بل و كذا لو ارتد فى أثناء الصلاة ثمَّ تاب قبل أن يأتى بشىء أو يفوت الموالاة على الأقوى من عدم كون الهيئة الاتصالية جزء فيها نعم لو ارتد فى أثناء الصوم بطل و إن تاب بلا فصل)([1])

بحث در فروع مربوط به كافر و مرتد بود در مسئله 76 بحث از شخص شد كه در زمان اسلام عمل عبادى كامل را انجام داده و بعد مرتد شده است در اين صورت آيا حبط عمل لازم مى آيد يا خير كه مفصل مطرح شد و گذشت.

در اين مسئله متعرض ارتداد و كفر در اثناء عمل مى گردد مثلا ابتدا احرام بست بعد مرتد شد آيا با اين ارتداد احرامش باطل مى شود و اگر توبه كند بايد مجددا احرام ببندد؟ چنانچه بعضى از اعلام و محشين([2]) اين را انتخاب كرده اند و يا اگر برگشت، لازم نيست احرام را تجديد كند اين موضوع مسئله 77 است.

نسبت به ارتداد بعد از احرام مى فرمايد صحيح اين است كه احرامش باطل نيست چون احرام در زمان اسلام انجام گرفته است و شرط عبادى بودن و صحت عبادت ـ اسلام ـ را كه داشته است وليكن در اينجا هم برخى از اعلام اشكال كرده اند كه لازم است بعد از برگشت از ارتداد احرام ببندد و احرام سابق باطل است وجه آن هم اين است كه گفته شده در احرام نيت اجتناب از محرمات و استمرار قصد اجتناب از محرمات اخذ شده است، حال در زمان ارتداد اين قصد عبادى واقع نمى شود چون اسلام شرط در صحت هر عبادت است و احرام را عمل مستمرى فرض كرده اند كه شروعش با تلبيه و لبس ثوبين بوده و عدم قطع آن تا آخر مى باشد و چون عبادى است صحتش اسلام است و از آنجا كه در اثنا مرتد شد قصد او صحيح نخواهد بود و باطل مى گردد ولذا بايد احرامش را بعد از بازگشت از ارتداد و توبه كردن تجديد كند.

اين مطلب قابل قبول نيست چون احرام همان تلبيه است و چيزى بيش از آن در احرام اخذ نشده است و اين فعل آنى است و بقا احرام، اثر آن است; مثل طهور كه بعد از افعال وضوء و غسل اثر آن هست تا زمانى كه يكى از مبطلات را انجام نداده است و در بقا اثر فعلى و استمرار عملى اخذ نشده است و احرام همان تلبيه است و حتى لبس ثوبين هم شرط نيست و قصد و نيت ترك محرمات احرام هم در تحقق احرام شرط نيست.

مضافاً بر اين كه اگر كسى قائل شد كه نيت عدم ارتكاب محرمات احرام و قصد اجتناب از آنها تا آخر شرط است قائل است آنچه كه شرط و قيد است حدوث اين قصد حين التلبيه است نه بقاء و استمرار ولذا اگر پس از احرام از اين قصدش برگردد بازهم محرم است و يا اگر قصد رياء كند احرامش باطل نمى شود ولذا مرحوم سيد(رحمه الله)فرمودند (ثمَّ تاب لم يبطل إحرامه على كالأصح).

سپس مى فرمايد (كما هو كذلك لو ارتد فى أثناء الغسل ثمَّ تاب) ارتداد، نسبت به احرام در اثنا احرام نيست بلكه بعد از انجام عمل احرام است ولى در اثنا عمل حج است يعنى در حقيقت ارتداد بعد از احرام مصداق مسئله قبلى است وليكن چون در اثناى اثر احرام است مستقلا ذكر شد و در نتيجه متعرض مواردى مى شود كه مكلف در اثنا عمل عبادى مرتد مى شود مانند ارتداد در اثنا غسل يا وضوء يا اذان و اقامه و يا صلاه و صوم و بعد برگشت كرده و توبه نموده است، مى فرمايد در غير صوم نياز به اعاده ندارد مثلا در غسل اگر راس و رقبه را در حال اسلام انجام دهد بعد مرتد شود ـ و در غسل مولات هم شرط نيست ـ و در روز دوم توبه كند و مسلمان شود اگر بقيه اجزاء غسل را انجام داد غسلش درست است .

وجه اين روشن است چون موالات در افعال غسل شرط نيست و برخى از غسل را هم كه مثلا سر و گردن باشد با اسلام انجام داده است بعد قسمت چپ و راست بنابر لزوم ترتيب با اسلام انجام مى دهد و تنها در اين آنات كه در وسط است مرتد شده است وليكن در اين آنات فعلى از افعال غسل در آن واقع نشده است تا كه گفته شود عبادت بوده است و چون بدون شرط اسلام انجام داده است باطل مى شود بلكه اگر هم انجام داده است آن مقدار كه در زمان ارتداد واقع شده است آن را بايد انجام داده و اعاده كند نه بيشتر.

برخى از بزرگان([3]) در اينجا نسبت به اين فقره (كما هو كذلك لو ارتد فى أثناء كالغسل اثم تاب ....) حاشيه زده اند و گفته اند فيه اشكال ; كه اگر نظر مستشكل به خصوص غسل باشد شايد بتوان گفت ناظر به اين است كه ادله تطهر به غسل شامل اين كه كسى چند روز مرتد شده و بعد توبه مى كند و ادامه آن اجزاء را انجام مى دهد، نمى گردد كه البته وجهى در آن نيست بعد از اينكه قائل شديم موالات در غسل شرط نيست.

ممكن است كسى اين اشكال را در طهارت ثلاث بكند نه در غسل بالخصوص و كسى بگويد در باب طهارت از حدث دو مبنا است كه در جاى خودش بحث شده است بعضى قائل هستند طهارت مسبب از اين افعال است نه خود اين افعال و برخى نيز قائلند خود اين افعالند نه مسبب از آنها و همان غسلات و مسحات در وضو و سه غسل در غسل، طهور هستند طبق مبناى اول كه طهور را مسبب از اين افعال قرار مى دهد و در تحقق اين مسبب قصد تسبب هم شرط است كه مستمرا تا حصول سبب باشد كه اگر قصد تسبب نكند طهور حادث نمى شود پس لازم است قصد تسبب باشد و همچنين مستمر هم باشد پس اينجا فعل استمرارى پيدا مى شود و آن هم قصد تسبب است كه از شروع غسل تا آخر انجام اين افعال بايد مستمرا باشد كه اگر در اثنا مرتد شد اين قصد تسبب به جهت فقدان شرط اسلام منقطع و باطل مى گردد چون فاقد شرط اسلام است پس بايد اعاده كند .

اين وجه هم تمام نيست اولاً: مبنايش درست نيست و ما در باب طهارت از حدث سبب و مسبب نداريم و ادله عنوان طهور را بر خود اعمال منطبق كرده است نه ما يتولد من الوضو او الغسل ، و مرتد ذات اين افعال را با اسلام محقق كرده است يكى با اسلام قبلى و بقيه را هم با اسلام بعدى .

ثانياً: طبق آن مبنا هم اعاده قابل قبول نيست زيرا آنچه كه مامور به است مسبب است نه افعال و اينها مقدمات شرعى هستند كه شارع آنها را جعل كرده است و مقدمات تكوينى نيستند مثل رفتن به ميقات كه در آنجا بايد احرام ببند كه مقدمه عقلى است ليكن آنچه كه ماموربه است ذوالمقدمه است كه حالتى است مسبب و متولّد از اين افعال كه حاصل مى شود و دليل بر شرطيت اسلام در صحت عبادت بيش از اين اقتضا نمى كند آنچه كه عبادت مامور به است بايد با اسلام باشد بلكه طبق اين مبنا مسأله اوسع مى شود كه اگر برخى از افعال را هم با كفر و ارتداد انجام دهد و در انجام اخرين جزء آن توبه كرده است عملش صحيح است چون فعل مسبب كه با مأمور به است با شرطش محقق شده است مگر از دليلى استفاده شود كه اسباب هم عبادى هستند و اسلام در تحقق آنها شرط است.

حاصل اين كه در اسباب، عباديت اخذ نشده است مگر اينكه كسى از دليلى استفاده كند كه شارع در اسباب شرعى هم عباديت را اخذ كرده است و همچنين استمرار قصد تسبب را هم اخذ كند تا اگر يك لحظه از اسلام بيرون رفت و مرتد شد ديگر مقدمه شرعى انجام نشده است چون مقدمه هم عبادت است و اين ها همگى نيازمند دليل است كه در اينجا مفقود مى باشد بنابراين طبق مبناى دوم هم مسئله همين است فلذا اين اگر در اثناء در غسل و طهارات ثلاث مرتد شد وليكن بقيه افعال را بعد از توبه انجام داد عملش صحيح واقع مى شود و در اذان و اقامه هم حكم روشن تر است.

مرحوم سيد(رحمه الله) مى فرمايد نماز هم همين است كه اگر در اثنا نماز مرتد شد وليكن قبل از فوات مولات توبه كرد عملش صحيح است كه مى فرمايد (و كذا لو ارتد فى أثناء الصلاة ثم تاب قبل ان يأتى بشىء أو يفوت الموالات) و موالات نگذشته توبه كرد و اجزا ديگر را انجام دهد نمازش صحيح است و صلات را هم به غسل و وضوء و اذان و اقامه ملحق كرده است .

برخى مثل صاحب جواهر(رحمه الله)([4])اين مطلب را در صلاة قبول نكرده اند و گفته اند هيئت اتصاليه استمرارى بين اجزاء، جزء و يا شرط نماز است و اين هيئت اتصاليه ـ در لحظه اى كه مرتد شد چون كه شرط اسلام از بين مى رود ـ نيز بالتبع عبادى واقع نمى شود و از بين مى رود و صلاة باطل مى گردد كه مرحوم سيد(رحمه الله)اين را قبول نمى كند و مى فرمايد ما دليل نداريم كه علاوه بر اجزا نماز هيئت اتصاليه هم در نماز جزء يا شرط باشد. پس در اينجا هم صحيح همين است كه اگر موالات فوت نشده باشد بقيه اجزا را بعد از توبه انجام دهد نماز صحيح است برخى نيز هيئت اتصاليه را جز دانسته از كلمه «قاطع» كه در تعابير آمده است اين برداشت را كرده اند كه اين هم صحيح نمى باشد بلكه «قاطع» يعنى چيزى كه عدمش حتى در كون زمانى شرط است . و به عبارت ديگر اگر مقصود از هيئت اتصال موالات است كه فرض بر اين است كه موالات از بين نرفته است و اگر مقصود چيز ديگرى زائد بر اينهاست اين هم از ادله استفاده نمى شود.  علاوه براين كه اگر استفاه هم بكنيم همه اجزا ء نماز عبادى نيستند بلكه ممكن است جزء توصلى باشد مثل طهارت از خبث كه بدون قصد قربت هم تطهير ثوب از خبث موجب صحت نماز است و اين جز واقع مى شود بنابر اين حق با مرحوم سيد(رحمه الله)است كه ارتداد در اثناء نماز هم اعاده لازم ندارد در صورتى كه موالات از بين نرود. تنها جايى كه ارتداد در اثناء مخل است عباداتى است كه فعل استمرارى در زمان يا مكان در آنها شرط باشد مثل صوم كه با نماز فرق مى كند و امساك به قصد روزه گرفتن در هر آنى لازم است اين جا اگر يك لحظه مرتد شد امساك به قصد صومش در آن زمان بدون شرط اسلام است و موجب بطلان صوم مى گردد و اين مثل كسى است كه در اثنا روزه قصد كند قطع روزه را كه روزه اش باطل مى شود و همچنين اگر قصد مفطر را كند وليكن مفطر را انجام نداده باشد بنابر اينكه قصد مفطر مستلزم عدم قصد روزه دار بودن باشد كه كفاره ندارد ولى روزه باطل است و لذا براين اساس گفته اند نيت مفطر هم مبطل صوم است زيرا كه لازمه اين نيت اين است كه در اين لحظه قصد امساك را ندارد و قصد امساك مستمر و در همه آنات روز جز صوم است چون مجموع بما هو مجموع صوم است يعنى مجموع امساكها در كل نهار يك روزه است و اگر يك لحظه از اين مجموع خارج شد صومش باطل است و قضا بر ذمه اش مى آيد و مانند صوم اعتكاف است كه قصد بودن مستمر در مسجد اعتكاف است كه اگر در اثناء مرتد شود آن مقدار از اعتكافش چون كه عبادت است باطل مى شود و در نتيجه كل اعتكاف باطل مى گردد و اين كه در روزه مستحبى و بلكه واجب هم نسبت به مسافر نيت قبل از ظهر كافى است از باب دليل خاصى است كه منافات با اين بحث ندارد .

[1]. العروه الوثقى (للسيد اليزدى) ج2 ،ص466.

[2]. العروة الوثقى، (المحشى)، جلد 4، ص449.

[3]. العروة الوثقى(المحشى) ج4، ص449.

[4]. جواهر الكلام، ج9، ص 121.