اصول جلسه (246) 01/12/90

درس خارج اصول حضرت آيت الله هاشمى شاهرودى ـ جلسه 246  دوشنبه 1/12/1390


بسم الله الرحمن الرحيم



دو شكل متصور در واجب معلق
اصل بحث در واجب معلق تمام شد و ثابت شد كه واجب معلق ـ اينكه وجوب قبل باشد ولى زمان واجب بعد باشد ـ معقول  است كه صاحب فصول از آن تعبير به واجب معلق كرده است معلوم شد كه واجب معلق به دو شكل متصور است .
1) تصوير اول اين كه زمان استقبالى كه زمان واجب است ـ مثل فجر در صوم ماه رمضان يا زمان در حج كه فعل واجب در آن  وقت است ـ شرط وجوب هم قرار بگيرد به نحو شرط متأخر و اين تصوير برخى اصوليون از واجب معلق است يعنى كسانى كه شرط  متأخر را در وجوب قبول دارند مى توانند واجب معلق را از باب واجب مشروط به شرط متأخر قبول كنند ولذا صاحب كفايه در رد  صاحب فصول گفته است مطلب ايشان معقول است ولى لازم نيست واجب مطلق باشد بلكه مى تواند قيد زمان استقبالى شرط وجوب  هم به نحو شرط متأخر باشد و آقاى خوئى هم اين را قبول كرده است كه در اين صورت واجب معلق، قسمى از واجبات مشروطه ـ ولى  مشروط به شرط متأخر ـ مى شود.
2) تصوير دوم، تصوير صاحب فصول بود كه وجوب متقدم را نسبت به قيد زمان استقبالى مطلق مى دانست و زمان را تنها قيد  واجب قرار مى داد و گفتيم كه اين هم معقول است در جائى كه آن قيد استقبالى مانند زمان محقق الحصول باشد و يا مثل قيد قبله كه  محقق الوجود است و اخذ آن در وجوب نماز به سوى قبله لازم نيست ولذا وجوب مى تواند مشروط به اين شرط نباشد ولى بايد به  بقاء حيات و قدرت و بلوغ و عقل مكلف در آن زمان مشروط باشد زيرا كه اينها از شرايط تكليف بوده و محقق الحصول نيستند پس  بايستى در جعل وجوب شرط شوند و اينها يك قيد نيستند آن گونه كه در تقريرات آقاى خويى(رحمه الله) خلط شده است يعنى زمان استقبال  يك قيد است و حيات و قدرت و عقل مكلف در آن زمان استقبالى يك شرط ديگرى است و از آنجا كه آنها براى همه محقق الحصول  نيستند بايد شرط وجوب قرار گيرند وليكن وجوب مى تواند نسبت به خود زمان استقبالى، مطلق باشد و اين تصوير هم صحيح است.
شرايط اين دو تصوير
اين تصوير دوم داراى سه شرط مى باشد 1) اين كه آن قيد استقبالى واجب، براى همه محقق الوجود باشد مثل زمان همان گونه  كه شرح داده شد و 2) اين كه قيد زمان دخيل در اتصاف نباشد بلكه در تحقق ملاك دخيل باشد يعنى از شرائطى نباشد كه اگر نبود فعل  ديگر ملاك ندارد و مولا احتياج به آن فعل ندارد مثل تشنگى كه شرط اتصاف و نياز به خوردن آب است زيرا اگر زمان استقبالى  شرط اتصاف باشد معنايش اين است كه در فرض عدم تحقق آن قيد ـ يعنى زمان استقبالى ـ ملاك حكم كه روح حكم است موجود و  محفوظ نيست وديگر چنين حكمى در اين فرض واجب الاطاعه نيست هر چند جعل به جهت محقق الوجود بودن قيد زمان مطلق  باشد و به عبارت ديگر روح حكم مشروط به شرط متأخر است و مطلق نخواهد بود هر چند ممكن است كه جعل مطلق قرار داده  شود.
3) شرط سوم اين است كه بايد قائل به امكان واجب مشروط به شرط متأخر هم بشويم و يا تعقب به آن را شرط مقارن بدانيم  كه تأويلى از شرط متأخر است يعنى كسى كه قائل به واجب معلق است ـ و وجوب را نسبت به زمان استقبالى واجب مطلق مى گيرد از  آنجائى كه حيات، عقل ، قدرت و امثال آنها در زمان واجب شرط تكليف است و زمان واجب متأخر است ـ لازم است كه به مشروط 
بودن وجوب متقدم به آن شرايط ديگر كه محقق الوجود نيستند و در ظرف واجب لازم هستند قائل شود كه اين همان شرط متأخر  وجوب ـ حقيقةً و يا تأويلاً كه اخذ تعقب و امثال آن بوده ـ مى باشد .
حاصل كلام در واجب معلق
بدين ترتيب واجب معلق به هر دو نحو واجب مشروط نسبت به زمان استقبالى بنحو شرط متأخر و يا واجب مطلق نسبت به  آن قابل تصوير است كه در هر دو ظرف وجوب فعلى و ظرف واجب استقبالى خواهد بود و تعيين يكى از اين دو تصوير در مقابل  ديگرى منوط به كيفيت استظهار از دليل وجوب آن واجب استقبالى است كه اگر قيد زمان استقبالى را نيز از قبل در وجوب اخذ و  شرط كرده باشد تصوير اول مى شود و اگر از اين جهت مطلق باشد تصوير دوم مى گردد مثلاً ظاهر آيه (لله على الناس حج البيت لمن  استطاع اليه سبيلا) فعلى شدن وجوب حج است به محض تحقق استطاعت و زمان و موسم حج را قيد واجب كه افعال حج است قرار  داده است لهذا نسبت به وجوب قائل به وجوب مطلق از ناحيه قيد زمان مى شويم كه همان تصوير دوم، تصوير صاحب فصول از  واجب معلق است بعد از بحث از واجب معلق به ثمرات و آثار آن مى پردازيم كه چه اثراتى دارد و ما آن را در ضمن چند تنبيه بررسى  مى كنيم.
تنبيهات
تنبيه اول: مربوط به وجوب مقدمات مفوته واجب است كه مقدماتى است كه اگر قبل از وقت واجب انجام نگيرد واجب در  وقت فوت مى شود و صاحب فصول آن را از آثار قول به امكان واجب معلق قرار داده است مثل طهارت از حدث اكثر نسبت به صوم و  روزه كه مكلف بايد از اول آنات فجر طاهر باشد و اگر قبل از وقت طهارت نداشته باشد با ورود فجر قهراً مقدارى از زمان امساك با  حدث اكبر خواهد بود كه آن هم مبطل روزه است پس بايد از قبل تحصيل شود اين قبيل مقدمات را مقدمات مفوته مى گويند كه در  وقت نمى تواند انجام دهد بلكه بايد از قبل انجام دهد و همچنين مثل طى طريق از براى حج كه بايد از قبل انجام گيرد تا در موسم حج  در مكه باشد و اين قبيل مقدمات واجب را مقدمات مفوته مى گويند و در اين تنبيه بحث از كلّى وجوب مقدمات مفوته قبل از زمان  واجب مى شود و از براى وجوب آنها عقلاً يا شرعاً وجوهى را ذكر كرده اند .
چند وجه در وجوب مقدمات مفوته
وجه اول و دوم همين دو وجهى است كه در واجب معلق گذشت كه اگر وجوب آن واجب استقبالى از قبل فعلى باشد ـ يا به  نحو وجوب مطلق و يا مشروط به آن زمان استقبالى به نحو شرط متأخر ـ در هر دو صورت چون كه وجوب فعلى شده است ترك  مقدمه آن واجب استقبالى كه منجر به تفويت آن در وقت شود جائز نيست هم عقلاً چون كه وجوب آن واجب فعلى و مستقر شده  است و تقويت واجب فعلى عقلاً معصيت است و هم شرعاً از آن آنجا كه مقدمات واجب غيرى است ـ بنابر اين كه مقدمات، وجوب  غيرى دارند ـ و وجوبات غيرى در اطلاق و تقييد تابع وجوب نفسى هستند بدان معنا كه با فعليت وجوب نفسى وجوب غيرى  مقدمات آن واجب نيز فعليت پيدا مى كنند به جهت ملازمه بين وجوب نفسى و وجوب غيرى و همانگونه كه گفته شد دو تصوير  امكان واجب معلق را نيز صاحب فصول و ديگران از براى توجيه و اثبات وجوب مقدمات مفوته كرده اند، و اين را از ثمرات واجب  معلق محسوب نموده اند .